کد مطلب:314233 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:313

علی از دیدگاه دشمنان قسم خورده (معاویه، عمروعاص و یزید)
روزی معاویه با یزید (پسرش) و عمروعاص وزیرش نشسته بود. در آن حال جامه ای به رسم پیشكش برای معاویه آوردند. جامه بسیار نفیس بود و دل معاویه به آن جامه مایل شد.

عمروعاص خواست آن جامه را از معاویه بگیرد و گفت كه این نیكو جامه ای بوده است. معاویه گفت: بلی، نیكو جامه ای بوده است! عمروعاص دانست كه دل معاویه بدان جامه مایل است، دیگر سخن نگفت، سپس یزید گفت: این نیكو جامه ای بوده است، معاویه گفت، بلی، نیكو جامه ای بوده است! یزید نیز فهمید كه دل معاویه به آن جامه مایل است و دیگر سخن نگفت.

آن گاه عمروعاص خواست كه جامه را از چنگ معاویه بیرون آورد، از راه شیطنتی كه داشت گفت: هر كدام از ما در مدح علی بن ابی طالب علیهماالسلام شعری می گوییم، هر یك بهتر گفتیم جامه را برمی داریم؛ و گمانش این بود كه معاویه از مدح كردن او امتناع خواهد كرد.

معاویه (لعنةالله علیه) گفت:



خیر الوری من بعد أحمد حیدر

و الناس ارض والوصی سماء



یعنی: بهترین مردم بعد از رسول خدا حیدر است: و مردمان زمینند و وصی پیمبر آسمان است.

عمروعاص (علیه اللعنه) گفت:



و هو الذی شهد العدو بفضله

و الفضل ما شهدت به الاعداء



یعنی: آن حضرت كسی است كه دشمنش شهادت به فضلش می دهد، و فضیلت آن است كه دشمن به آن شهادت دهد.

سپس یزید (علیه اللعنة و العذاب) گفت:



كملیحة شهدت بحسنها ضراؤها

و الحسن ما شهدت به الضراء



[ صفحه 29]



یعنی مثل زن صاحب جمالی است كه هووی او شهادت دهد به حسن او، و حسن آن است كه هوو به آن شهادت دهد. [1] لله در قائله:



ولایتی لامیر النحل تكفینی

من بعد موتی و تغسیلی و تكفینی



و طینتی مزجت من قبل تكوینی

بحب حیدر؛ كیف النار تكوینی



قطعه ی فوق در مدرح مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام كه از نظر ادبی بسیار ارجمند است، از مجموعه ی خطی شماره 26 / 190 كتابخانه ی آیة الله العظمی گلپایگانی یادداشت گردید و برای درج در جلد سوم كتاب چهره ی درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام به دوست بزرگوار، جناب آقای شیخ علی ربانی خلخالی هدیه شد.

سید مصطفی آرنگ [2] هشتم شوال 1420 هـ.ق

فرخنده روز میلاد حضرت امام حسن عسكری علیه السلام


[1] مجموعه ي خطي شماره 15 / 189، كتابخانه ي مرحوم آيةالله العظمي گلپايگاني.

[2] اين جانب سيد مصطفي آرنگ، كه تبريزي الأصل هستم و از سال 1334 شمسي شاكن بلده ي طيبه ي قم شده ام، فرزند مرحوم ميربابا و او هم فرزند ميرآقا و و او هم فرزند مير بابا او هم فرزند ميرحافظ و او هم فرزند مير ربيع و او هم... مي باشد كه به گفته ي مرحوم پدرم از اولاد سادات شنب غاز هستيم. بعد از آن آن كه غازان شاه در شعبان 694 به شرف اسلام مشرف شد و به ترويج اسلام ميان بست، و براي سادات ارج و احترام ويژه اي قائل شد، به دستور او تعدادي از سادات مدينه را كه به اصالت معروف تر بودند تيمنا و تبركا به تبريز آوردند و در شنب غازان، كه پايتخت غازان بود، اسكان دادند كه اجداد اين جانب از اين گروه از سادات مي باشند.